وبلاگهای دیگران و نوشتههای گاهی قشنگشان را که میخوانم انگیزه برای نوشتن پیدا میکنم. یک جور حس مسابقه در من پیدا میشود که مثل آنها ولی بهتر از خودشان بنویسم. یوزپلنگی را تصور کنید که با همهی حیوانات مثل خودشان مسابقه دو بدهد، با خر مثل خر با گاو مثل گاو و با شترمرغ مثل شترمرغ و از همهشان ببرد. میدانید که، حیوانات مثل هم نمیدوند و مثلا خرها موقع سبقت گرفتن از همدیگر جفتک میاندازند، ما هم مثل هم نمینویسیم و من هم یوزپلنگ هستم. امروز کمیتاریخ مشروطه خواندم. بعد از اینکه فهمیدم دهخدا برای صوراسرافیل بعد از مرگش شعر گفته به این موضوع علاقهمند شدم. نمیدانم این چه آرزوی بیخودیست که ما داریم که اسممان در تاریخ بماند و مثلا دهخدا بعد از مرگمان برایمان شعر بگوید. بعد هم مثلا فکر کنید دهخدا کلی عمو و دایی و خاله و عمه داشته باشد که همهشان ازش انتظار داشته باشند بعد از مرگشان برایشان شعر بگوید. بعد مثلا میگفتند منظور حافظ از ساقی در این شعر عموی مرحومش بوده. امروز هم از این بابت ناراحتم. به نظرم اگر 200 هزار سال دیگر زنده باشم هر روز یک بهانه برای ناراحتی دارم. آدمها دو جورند، بعضیها بیش از حد جدیات میگیرند و بعضی هم کمتر از حد جدیات میگیرند. هیچکس به اندازهی کافی جدیات نمیگیرد و دائم تو را مجبور به توضیح دادن میکنند.
تولید محتوا و بازاریابی محتوا چیست؟ بازدید : 486
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 7:21